فردای آن روز مرکز ارتباطات مردمی ریاستجمهوری اعلام کرد که دستور پیگیری حل مشکل مدرسه این نوجوان لرستانی صادر شده است؛ موضوعی که از سوی او مطرح شد، صدایش شنیده و اجابت شد و البته بهانهای هم شد برای شناسایی و رفع مشکلات مشابه در سایر مدارس در سراسر کشور.
وقتی با علی نظری طولابی که دیگر اکنون نخستین سفیر ارتباطات مردمی در حوزه دانش آموزی در کشور است، گفتوگو کردم، با کمی خجالت اما با همان زبان سادهای که در قاب تلویزیون دیده بودیم، میگوید: «خدا را شاکرم که میتوانم برای دانشآموزان و همه همکلاسیهایم در سراسر کشور کاری انجام دهم، روز اول هم که برای آبخوری مدرسه خودمان گفتم، به این دلیل بود که همیشه دلم برای دوستانم میسوخت که در مدرسه آب گرم را آن هم به سختی میخورند، از ته قلبم گفتم که اگر برنده مسابقه شوم حتما این کار را انجام بدهم تا همکلاسی دیگر آب گرم نخورند و برای خوردن آب خنک این همه سختی نکشند و راحت باشند.
«البته از مشکلات سایر مدارس خبر نداشتم، مدرسه خودمان را میدانستم، بچهها همیشه میگفتند که آب گرم میخوریم، برای مدرسه خودمان آبسردکن میخرم» … [مکث میکند، انگار حواسش به بچه های مناطق گرمسیر و کم برخوردار میرود] … ادامه میدهد: «خب شاید باید برای مدارس دیگر هم آبسردکن بخریم، تا بچههای آن مدارس هم مانند ما آب گرم نخورند.
نوجوان قهرمان این روزهای ما، نه فقط به زیبایی آواز خواند، بلکه صدای بلند دانشآموزانی شد که ابتداییترین امکانات را در مدرسه خود ندارند؛ او در چند قدمی سکوی قهرمانی، آنها را از یاد نبرده بود و رفاقتش را به همدرسان خود ثابت کرد، پسری که نخستین آرزویش شادی بچههای مدرسهای از هزاران مدرسه ایران زمین است؛ نمایندهای از خطه هنرپرور لرستان که با همان معرفتی که نشان داد، اکنون نخستین سفیر در حوزه دانشآموزی شده است.
به او میگویم همه مشکلات را که تو نمی توانی حل کنی، و به جز آبخوری برخی مدارس مشکلات دیگری هم دارند، چطور میخواهی آنها را پیدا کنی و به مسئولان اطلاع بدهی؛ صدایش را صافتر میکند، متوجه مسئولیت خود میشود و مصممتر می گوید: «باید کمی و کاستیهای مدارس را تحقیق کنم، گزارش بنویسم، پی گیری کنم تا مشکلات حل شود. از مدارس، از دانش آموزان سوال می کنم، سعی می کنم گوش شنوا و صدایی گویا برای همسن و سال های خودم باشم. البته همه این کارها که تنهایی نمی شود،با کمک آموزش و پرورش میتوانیم انجام دهیم.»
ذهنش بیشتر درگیر مسئولیتش شد، نخواستم او را از استعدادش در خوانندگی دور کنم، در مورد آرزوهایش در هنر موسیقی که پرسیدم، گفت: «برای آینده خوانندگی و آواز؟ قطعا خوانندگی را ادامه می دهم… اما …» . دوباره مکث کرد، انگار چندهفته اخیر را با سرعت مرور می کند؛ به مردمی که کنار ما جمع شدند نگاه می کند و با همان چهره محجوبی که از او سراغ داریم، میگوید: اما برای این ادامه دادن به حمایت مردم خیلی بیشتر نیاز دارم.»
یک هفته بعد علی طولابی دیگر چهره ای شناخته شده در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بود. همه از هنرش و مهربانی و معرفتش می گفتند. شاید وقتی این نوجوان کوهدشتی، این خواننده حنجرهای طلایی با آینده هنری درخشان، تندیس طلایی این دوره از عصر جدید را به خانه برد، همکلاسیهایش خوشحال تر بودند، حتی از همه مردم استان لرستان و حتی در ایران، زیرا همکلاسی با معرفتشان قهرمان این دوره از مسابقات شده بود. او حالا پس از این قهرمانی مسئولیتی مهمتر را پذیرفته بود، او سفیر شده است و میخواهد مشکلات مدارس کشور بیابد و صدای دانشآموزانی شود که از برخی امکانات رفاهی برخوردار نیستند.
او دستهایش را در هم گره میکند، اما در انتهای حرفهایش، در قواره یک هنرمند مصمم که به رویاهای خودش هم فکر میکند، میگوید «به رشته آهنگسازی علاقه دارم، واقعا دوست دارم این رشته را هم ادامه دهم.»
در سن کم، داشتن مسئولیت سنگین، آن هم برای گروهی سنی همسالان، توی دل آدم خالی میشود، علی را متوجه میکنم که کارش سخت است می گویم تو خودت هم دانشآموزی چطور می خواهی… با لبخند میگوید: «می دانم، اما تلاشم را میکنم، از مدرسه خودمان شروع شد، باید سراغ مدارس مناطق دیگر، شهرهای دیگر و استان ها و سراسر کشور بروم، باید یک راهی برای اینکه بتوانم با همه بچه ها ارتباط برقرار کنیم، پیدا کنم.»
علی نظری طولابی، نوجوانی که نه فقط صدایش در موسیقی ایرانی، نه قهرمان شدن در مسابقهای تلویزیونی و در رقابتی فشرده با صاحبان استعدادهای مختلف از گروهای سنی متفاوت، بلکه رفتار و متانت و معرفتش به دل ایرانیان نشست، او شاید سالها جلوتر از سنش باشد و حرف بزند و رویاها و آرزوهای شخصی زیادی دارد، اما در میان همه اوج محبوبیت و مشهور شدن، رفقایش و همکلاسیهایش را فراموش نکرد و اکنون واژه سفیر و همکلاسی اولین و مهمترین پیوند او در عصر جدید زندگیاش است.