افزون بر آن، ایالات متحده در انتخابات بسیاری از کشورهای دیگر مداخله کردهاست. برای نمونه میتوان به مداخله در انتخابات ژاپن در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ برای حفظ حزب مورد نظر خود در قدرت به وسیله کمکهای مالی مخفیانه، در فیلیپین برای پیشبرد کمپین ریاست جمهوری رامون ماگسایسای در سال ۱۹۵۳ و در لبنان برای کمک به احزاب مسیحی در سال ۱۹۵۷ به کمک مداخلات مالی مخفیانه اشاره کرد. ایالات متحده در بین سالهای ۱۹۴۶ تا ۲۰۰۰ حداقل ۸۱ عملیات مخفی یا علنیِ دانسته شده برای مداخله در انتخابات سایر کشورها انجام داده است.
بعد از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده در سال ۱۹۴۵ منشور ملل متحد را به عنوان قانون کلیدی حاکم بر روابط بینالملل امضا کرد که از لحاظ قانونی این کشور را ملزم به رعایت مفاد منشور میکرد. بهخصوص، بند ۲ این منشور که استفاده از زور یا تهدید را در روابط بینالملل محدود به مواردی بسیار خاص می کرد؛ بندی که هرگونه تلاش حقوقی برای توجیه تغییر رژیم در کشوری خارجی را دشوار میکرد.
چهار سال پیش بود که «جیمی کارتر» رئیسجمهوری پیشین آمریکا در تماس تلفنی با «دونالد ترامپ» با بیان اینکه از ۲۴۲ سال تاریخ آمریکا، ۲۲۶ سال در جنگ بودهایم، گفت: آمریکا در طول ۲۴۲ سال تاریخ خود به جز ۱۶ سال، در بقیه زمانها در جنگ به سر بردهاست. آمریکا به دلیل تمایلش برای تلاش به منظور مجبور کردن دیگران به در پیش گرفتن ارزشهای آمریکایی، جنگ دوستترین کشور جهان است.
جنگ و تجاوزگری، ابزار دائمی آمریکا در معادلات خارجی
در نیمه دوم قرن ۱۹ میلادی، دولت آمریکا تلاشهای خود را برای تغییر در کشورهای آمریکای لاتین و جنوب غربی اقیانوسیه آغاز کرد که جنگ آمریکا با مکزیک، اسپانیا و نیز فیلیپین در همین راستا قابل ارزیابی است.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آمریکا جنگهایی را برای تعیین دولت دولت های مورد نظر و حمایت خود به راه انداخته است که اشغال افغانستان در سال ۲۰۰۱ و عراق در سال ۲۰۰۳ و مداخله نظامی در لیبی طی همان سال از آن جمله است.
مداخلههای ایالات متحده آمریکا در تغییر رژیم سایر کشورها شامل تلاشهای علنی و مخفیانه با هدف تغییر، جایگزینی یا حفظ دولتهای خارجی میشود؛ موضوعی که از نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی کلید خورد و حدود یک قرن بعد یعنی پس از جنگ دوم جهانی شدت گرفت.
فردا ۲۸ مردادماه، سالروز کودتای آمریکائی -انگلیسی در سال ۱۳۳۲ است؛ کودتایی که به برکناری مصدق و روی کار آمدن فضلالله زاهدی عامل کودتا منجر شد و نشان داد که غرب در کنار نظامی گری عریان، همواره در طول تاریخ تلاش هایی را در زمینه تحولات سیاسی داخلی کشورها داشته است که این تحولات می تواند انتخابات باشد یا تغییر دولت یا نظام سیاسی.
تنها مردم و مقامات کشورهای مختلف جهان نیستند که آمریکا را به آتشافروزی متهم میکنند بلکه همواره مقامات عالیرتبه آمریکا هم به بیش از دو قرن اشغالگری کشور خود در بخش های مختلف جهان اذعان و اعتراف میکنند.
اینک که چهار سال از آن اعتراف میگذرد، میتوان گفت که آمریکا ۲۳۰ سال است که درگیر جنگهای مستقیم و نیابتی خارج از خانه بودهاست.
از مهمترین عملیاتهای این دوره میتوان به کودتای ۲۸ مرداد در ایران، عملیات خلیج خوکها در کوبا، اقدام نظامی و قتل و عام چند میلیون نفر از مردم ویتنام، کشتار ضدکمونیستی اندونزی در دهه ۱۹۶۰ و پشتیبانی از جنگ کثیف در آرژانتین، علاوه بر فعالیتها در مناطق سنتی عملیاتهای آمریکا (یعنی کارائیب و آمریکای مرکزی) اشاره کرد.
در آغاز قرن ۲۰ میلادی، آمریکا توانسته بود با روش های مختلف در کشورهای بسیاری نظیر پاناما، هندوراس، نیکاراگوئه، مکزیک، هاییتی و جمهوری دومینیکن دولتهای دوست و حامی خود را مستقر کرده یا شکل دهد.
پیشبرد پروژه تغییر رژیم در چهار گوشه دنیا
این کشور ۲۳۰ سال از عمر ۲۴۶ ساله خود را درگیر جنگهای مستقیم و نیابتی خارج از خانه بوده است؛ نزاعهایی که امروز اوج آن را در منطقه غرب آسیا شاهد هستیم.
در مجموع، آمریکا طی سده های گذشته همواره با ابزارهای مختلف در صدد سیطره بر جهان برآمده است که این ابزار می تواند مداخله سیاسی در یک کشور باشد یا تنش افروزی و حمله نظامی. اما عبور نظام بین الملل از نظام های «تک قطبی» و «دو قطبی» به «چند قطبی» و هراس کنونی آمریکا از روسیه، چین و نیز ائتلاف های ضدغربی در آسیا از فروپاشی هژمونی ایالات متحده نشان دارد.